بی آبرو هستم ولی من آرزو دارم تو را
مانندِ بغضِ کهنه ای من در گلو دارم تو را
هر لحظه از احوالِ ما تو با خبر هستی ولی
تنها غروبِ جمعه ها در روبرو دارم تو را
اللهم عجل لولیک الفرج
بی آبرو هستم ولی من آرزو دارم تو را
مانندِ بغضِ کهنه ای من در گلو دارم تو را
هر لحظه از احوالِ ما تو با خبر هستی ولی
تنها غروبِ جمعه ها در روبرو دارم تو را
اللهم عجل لولیک الفرج
بیش از هزار و یکصد و اندی گذشته است
آن یار رفته سوی وطن برنگشته است
شکر خدا که جمعه به جمعه به لطف خود
ما را میان منتظرانش نوشته است
اللهم عجل لولیک الفرج
از کرده و ناکرده پریشان و پشیمان
این عمر هدر رفته چه نزدیک به پایان
از قافله عشق تو جا مانده و حیران
ما را برسانند الهی به شهیدان ...
اللهم عجل لولیک الفرج
غافل شدم،دار و ندارم رفت بر باد
بی یادِ روی تو قرارم رفت بر باد
دارد غروبِ جمعه کم کم می رسد
باز امیدِ دیدارِ نگارم رفت بر باد...
اللهم عجل لولیک الفرج
بی بهارِ تو جهانِ ما زمستانی تر است
حالِ ما این روزها از قبل بارانی تر است
این شبِ یلدای غیبت کی به پایان می رسد
دل میانِ غصه های جمعه زندانی تر است
اللهم عجل لولیک الفرج