دلنوشته های مهدوی

ما آینه ی یار بنا بود که باشیم
کی باعثِ آزار بنا بود که باشیم؟
روزی که همه مدعیان در خور وخوابند
ما در صفِ پیکار بنا بود که باشیم

اللهم عجل لولیک الفرج 

از کنارم رد شدی ، دیدم ؛ تو را نشناختم 
عمر را دور از تو در اندوه و حسرت باختم
"عاقبت می بینمت در هوشیاری یا به خواب"
روز و شب را با همین امید شیرین ساختم ...

اللهم عجل لولیک الفرج

نام تو گره میکند از کارِ دلم باز
شد جمعه و یادِ تو شده یارِ دلم باز
از دل نرود نقشِ رخت ای گلِ زهرا
این است شعارِ در و دیوارِ دلم باز ...

اللهم عجل لولیک الفرج 

دنیا بنا ندارد با ما بسازد آقا
شر قصد کرده بی تو بر ما بتازد آقا
دور‌ از تو و نگاهت خیری نمیرسد پس
هر کس تو را ندارد باید ببازد آقا

اللهم عجل لولیک الفرج 

نباید از سرِ دلتنگی از تو یاد کنم
که باید عشقِ تو را در دلم زیاد کنم
میانِ این همه عاقل نمای دل پرست
چگونه من به کسی جز تو اعتماد کنم؟!

اللهم عجل لولیک الفرج