در فراقت اشک باید از بصر جاری کنم
روز و شب باید تو را از جان و دل یاری کنم
میرسد ماهِ عزای جدِّ عطشانت حسین
کاشکی من حُرّ شوم تا بهرِ تو کاری کنم
اللهم عجل لولیک الفرج
در فراقت اشک باید از بصر جاری کنم
روز و شب باید تو را از جان و دل یاری کنم
میرسد ماهِ عزای جدِّ عطشانت حسین
کاشکی من حُرّ شوم تا بهرِ تو کاری کنم
اللهم عجل لولیک الفرج
خوش آن زمان که شود نامِ تو اذانِ همه
مدالِ نوکری تو شود از آنِ همه
امامِ منتظران شد غدیرِ خُم امّا
غمِ ندیدنِ تو بغضِ بی امانِ همه
اللهم عجل لولیک الفرج
قربانیِ نَفْسِ خیره هستیم همه
افسوس که دل به غیر بستیم همه
با این همه ای منتقمِ آلِ عبا
هر جمعه به جمعه دل به دستیم همه
اللهم عجل لولیک الفرج
ما را نسیمِ کوی تو ای یار آرزوست
جمعه به جمعه لذتِ دیدار آرزوست
سربار کرده بارِ گناهانمان ولی
ما را غلامیِ سرِ دربار آرزوست
اللهم عجل لولیک الفرج
تمامِ طولِ هفته را نبوده ام به یادتان
جلب نمیشود به من دوباره اعتمادتان
نیست به من امیدی و غروبِ جمعه میرسد
امید میدهد به دل محبتِ زیادتان
اللهم عجل لولیک الفرج