بغض های نشکفته به گلو ماند که ماند
قدر ِ یک کوه سخن های مگو ماند که ماند
وای "این قافله ی عمر عجب میگذرد"
در سرما عطشِ دیدنِ او ماند که ماند
اللهم عجل لولیک الفرج
بغض های نشکفته به گلو ماند که ماند
قدر ِ یک کوه سخن های مگو ماند که ماند
وای "این قافله ی عمر عجب میگذرد"
در سرما عطشِ دیدنِ او ماند که ماند
اللهم عجل لولیک الفرج
اینجا همه منتظر نماییم آقا
از یادِ شما بس که جداییم آقا
"عجل لولیک الفرج" شد عادت
کِی منتظرِ خودِ شماییم آقا
اللهم عجل لولیک الفرج
ما زخم خورده ایم،چه بی درد مانده ایم
در آتشِ فراقِ تو دلسرد مانده ایم
وقتی ظهور میکنی آن روز دیدنی ست
آیا به پای عشقِ تو چون مرد مانده ایم ؟
اللهم عجل لولیک الفرج
غروب،پنجره، باران، نیامدن، جمعه
سکوت،آینه، گریه، نگاهِ من ، جمعه
خدا کند که شود حسِ تلخِ دلتنگی
به حسِ خوبِ ظهورِ تو ریشه کَن ، جمعه
اللهم عجل لولیک الفرج
از آمدنِ تو بس که مأیوس شدیم
هر جمعه اسیرِ آه و افسوس شدیم
با یادِ تو باز جای شکرش باقی ست
هر جمعه به یک بهانه مأنوس شدیم
اللهم عجل لولیک الفرج