بیا که کارد رسیده به استخوانِ همه
رسیده آتشِ درد و بلا به جانِ همه
تمامِ مردمِ درمانده منتظر هستند
بیا و جلوه ی خود را بده نشانِ همه
اللهم عجل لولیک الفرج
بیا که کارد رسیده به استخوانِ همه
رسیده آتشِ درد و بلا به جانِ همه
تمامِ مردمِ درمانده منتظر هستند
بیا و جلوه ی خود را بده نشانِ همه
اللهم عجل لولیک الفرج
باران نزد و مزرعه ی حوصله خشکید
چشمِ ترِ ما سوخت از این فاصله خشکید
هی جمعه و هی دوری و هی چشم به راهی
امیدِ دلِ خسته در این غائله خشکید
اللهم عجل لولیک الفرج
بیزارم از چشم انتظاری های بیهوده
از این دورویی ها، از این سیمای بیهوده
از صبح تا شب در پیِ کارِ خودم هستم
دنیای بی تو میشود دنیای بیهوده ...
اللهم عجل لولیک الفرج