عصرِ دم کرده ی تابستان هم با غمِ دوریِ تو سرد شده است
باز هم یادِ تو هنگامِ غروب ، باز هم سینه پر از درد شده است
نشده یارِ تو انگار هنوز سیصد و سیزده آزاده ی مرد
برسد کاش بگویی هر کس منتظر بوده دگر مرد شده است
اللهم عجل لولیک الفرج
خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود
ز دام خال سیاهش کسی رها نشود
خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار
به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود
جواب ناله ی ما را نمیدهد دلبر
خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود
شنبده ام که از این حرف،یار خسته شده
خدا کند که به اخراج ما رضا نشود
مریض عشقم و من را طبیب لازم نیست
خدا کند که مریضی من دوا نشود...
عصرِ دم کرده ی تابستان هم با غمِ دوریِ تو سرد شده است
باز هم یادِ تو هنگامِ غروب ، باز هم سینه پر از درد شده است
نشده یارِ تو انگار هنوز سیصد و سیزده آزاده ی مرد
برسد کاش بگویی هر کس منتظر بوده دگر مرد شده است
اللهم عجل لولیک الفرج