هر که فریاد زد از عشق به جایی نرسید
بینوا جز سرِ کویت به نوایی نرسید
جمعه فریادِ سکوتی است به سینه مانده
حیف شد باز هم از یار صدایی نرسید
اللهم عجل لولیک الفرج
هر که فریاد زد از عشق به جایی نرسید
بینوا جز سرِ کویت به نوایی نرسید
جمعه فریادِ سکوتی است به سینه مانده
حیف شد باز هم از یار صدایی نرسید
اللهم عجل لولیک الفرج
غروبِ جمعه دلش تنگ می شود عاشق
به سمتِ خیلِ خیالات می رود عاشق
صدای پای کسی بینِ کوچه می پیچد
به سوی پنجره ها باز می دود عاشق
اللهم عجل لولیک الفرج
از عمرِ خود چه سود که سودی نبرده ایم
وقتی به غیرِ عشقِ تو دل را سپرده ایم
هر جمعه با غروبِ غم انگیزِ انتظار
پشتِ نگاهِ پنجره ها غصه خورده ایم
اللهم عجل لولیک الفرج
این شده قسمتم انگار که بی یار بمیرم
بی گلِ روی شما در به در و خار بمیرم
جمعه ها میگذرد بی خبر از غایبِ حاضر
نشود کاش که در حسرتِ دیدار بمیرم
اللهم عجل لولیک الفرج
دنیای بی حضورِ تو دنیای بیخودی است
دیدن به غیرِ تو چه تماشای بیخودی است
امروز جمعه است پر از حسِ انتظار
فردا اگر بدونِ تو؛فردای بیخودی است
اللهم عجل لولیک الفرج