در بند هوای نفس خود زنجیرم
با حسرت دیدار ِ رُخت می میرم
دستم به دلم نمی رسد تا از او
این حق ندیدن تو را پس گیرم
اللهم عجل لولیک الفرج
در بند هوای نفس خود زنجیرم
با حسرت دیدار ِ رُخت می میرم
دستم به دلم نمی رسد تا از او
این حق ندیدن تو را پس گیرم
اللهم عجل لولیک الفرج
آلوده مکن چشم خودت را آدم
معصومیتی که بود از کف دادم
چشمی که شود لایق دیدارش نیست
حالا که به فکر دیدنش افتادم
اللهم عجل لولیک الفرج
هر سحر منتظر یار نباشم،چه کنم؟
من اگر در پی دلدار نباشم،چه کنم؟
گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است
خون جگر از غمت ای یار نباشم،چه کنم؟
اللهم عجل لولیک الفرج
ارث پدری ماست این عشق به تو
سرمایه عمر ما همین عشق به تو
از شوق وصال تو شدم صحراگرد
آواره مرا کرده چنین عشق تو
اللهم عجل لولیک الفرج
بهر هر منتظری غربت حیدر سخت است
تسلیت باد حبیبا،غم مادر سخت است
گرچه مثل تو عزادار غم زهراییم
بیشتر داغ فراق از توی دلبر سخت است
اللهم عجل لولیک الفرج