غروب،پنجره، باران، نیامدن، جمعه
سکوت،آینه، گریه، نگاهِ من ، جمعه
خدا کند که شود حسِ تلخِ دلتنگی
به حسِ خوبِ ظهورِ تو ریشه کَن ، جمعه
اللهم عجل لولیک الفرج
غروب،پنجره، باران، نیامدن، جمعه
سکوت،آینه، گریه، نگاهِ من ، جمعه
خدا کند که شود حسِ تلخِ دلتنگی
به حسِ خوبِ ظهورِ تو ریشه کَن ، جمعه
اللهم عجل لولیک الفرج
از آمدنِ تو بس که مأیوس شدیم
هر جمعه اسیرِ آه و افسوس شدیم
با یادِ تو باز جای شکرش باقی ست
هر جمعه به یک بهانه مأنوس شدیم
اللهم عجل لولیک الفرج
دعوتم کرد شَهِ بی سر و من آب شدم
با تو در کرب و بلا بودم و بی تاب شدم
شکر از روزِ ازل ریزه خورِ خوانِ توأم
شکرِ حق منتخبِ حضرتِ ارباب شدم
اللهم عجل لولیک الفرج
من در خورِ شأن ِ تو چه دارم آخر ...؟
آید به دو چشمِ تو چه کارم آخر ...؟
من گریه برای جدِ تو کردم و کاش
این گریه شود قبولِ یارم آخر ...
اللهم عجل لولیک الفرج
سر رفته است حوصله ی انتظارها
کم میشود یکی یکی از هم قطارها
کِی میدمد طلیعه ی آن تک سوارِ عشق
یک جمعه از میانِ غروب و غبارها
اللهم عجل لولیک الفرج