در کنارِ پنجره چشمم به راهی سوخته
جمعه ها در سینه دارم سوزِ آهی سوخته
از روی نیزه به محمل میخورد دائم گره
چشمهای نیمه بازی در نگاهی سوخته
اللهم عجل لولیک الفرج
در کنارِ پنجره چشمم به راهی سوخته
جمعه ها در سینه دارم سوزِ آهی سوخته
از روی نیزه به محمل میخورد دائم گره
چشمهای نیمه بازی در نگاهی سوخته
اللهم عجل لولیک الفرج
ای سر بلند بر روی نی هم سرت بلند
بعد از تو کرده نامِ تو را خواهرت بلند
یک جمعه می رسد که لوای قیامِ تو
گردد به دستِ منتقمِ آخرت بلند
اللهم عجل لولیک الفرج
جمعه شد و دوباره دلِ شیعه ها گرفت
با اشکِ بر حسین دلِ ما بها گرفت
خوشبخت آنکه نیمه شبی بینِ روضه ها
از دستِ مهدی اش سفرِ کربلا گرفت
االهم عجل لولیک الفرج
دوباره بیرقِ ماتم میانِ سینه به پاست
دوباره ماهِ محرم ، عزای خونِ خداست
غروبِ جمعه رسیده بیا که گریه کنیم
که چشمِ یار ، پریشانِ سیدالشهداست
اللهم عجل لولیک الفرج
هر جمعه با خیالِ تو دل پر شراره تر
در ماهِ غصه داریِ تو غم دوباره تر
با گریه گفت خواهرِ مَحمِل نشین : حسین
از پیرهن شده بدنت پاره پاره تر
اللهم عجل لولیک الفرج