دلنوشته های مهدوی

دم افطار که بی تاب تر و تشنه ترم

میشوم غرق علمدار،عمو،آب، حرم

بعد یاد تو می افتم که غریبی آقا

تو کجا دعوتی افطار؟ چرا بی خبرم؟

اللهم عجل لولیک الفرج

روزه گرفته ایم که روزی سپر شود

شاید دعای وقت سحر با اثر شود

تشنه که نه،گرسنه که نه،جان تو قسم

سخت است روزه ای که بدون تو سر شود

اللهم عجل لولیک الفرج

ای ماه نرو ! ماه من از راه نیامد

آن صاحب مهمانیت ای ماه نیامد

از سفره ی تو گریه کنان کنار رفتیم

چون میروی و بقیه الله نیامد

اللهم عجل لولیک الفرج

دیشب که قرآن روی سرها بود دیدم

در بین مردم شور و غوغا بود دیدم

هرکس برای خود دعا میکرد اما

بانی قدر ِ ما چه تنها بود دیدم

اللهم عجل لولیک الفرج

مهمان امام مجتباییم امروز

دلباخته ماه خداییم امروز

ای صاحب ما اگر چه شادیم ولی

ما منتظران یاد شماییم امروز

اللهم عجل لولیک الفرج