این چه عیدی است که رخسارِ تو را کم دارد؟
چه بهاری است که گلزارِ تو را کم دارد؟
جمعه ی اول سال آمده و دیده ی ما
باز هم لذتِ دیدارِ تو را کم دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
این چه عیدی است که رخسارِ تو را کم دارد؟
چه بهاری است که گلزارِ تو را کم دارد؟
جمعه ی اول سال آمده و دیده ی ما
باز هم لذتِ دیدارِ تو را کم دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
دوباره بوی بهار آمد و نیامده ای
هزار جلوه یار آمد و نیامده ای
غروبِ جمعه ی آخر به عشقِ آمدنت
جهان به انتظار آمد و نیامده ای
اللهم عجل لولیک الفرج
دمِ عید است بیایید عزیزان با هم
مثلِ نوروز بگیریم سراغ از نفسِ مولا هم
می تکانند همه خانه ی خود را ، ای کاش
بتکانیم کمی خانه ی دلها را هم
اللهم عجل لولیک الفرج
کِی همیشه با همین ظلم و ستم خواهیم ساخت
مادرِ سادات، تا کِی ما به غم خواهیم ساخت
با دعای تو به زودی میرسد آن منتقم
در بقیع، مادر برایت یک حرم خواهیم ساخت
اللهم عجل لولیک الفرج
مادر نباشد خانه اوضاعش خراب است
مادر نباشد زندگی رنج و عذاب است
این جمعه هم ای منتقم در انتظارت
یابن الحسن هامان دوباره بی جواب است
اللهم عجل لولیک الفرج