میرسد فریادِ هل من ناصرت وقتی به گوش
خونِ خیلِ عاشقانت باز می آید به جوش
راه می افتد برای یاریِ تو لشکرِ صاحب زمان
اربعین لبیک گویان و پیاده تا مزارت در خروش
اللهم عجل لولیک الفرج
میرسد فریادِ هل من ناصرت وقتی به گوش
خونِ خیلِ عاشقانت باز می آید به جوش
راه می افتد برای یاریِ تو لشکرِ صاحب زمان
اربعین لبیک گویان و پیاده تا مزارت در خروش
اللهم عجل لولیک الفرج
هر که شد دیوانه ی تو بی گمان عاقل تر است
آنکه شد بیمار ِ عشقت حال و روزش بهتر است
اربعین پای پیاده حضرت ِ صاحب زمان
زائر ِ کرب و بلای تو شهید ِ بی سر است
اللهم عجل لولیک الفرج
شرمنده و جا مانده ی خیل ِ شهداییم
زینت نشدیم و سبب ِ شرمِ شماییم
ما را برسان تا به حرم ای شه ِ خوبان
حسرت به دلان ِ حرم ِ کرب و بلاییم
اللهم عجل لولیک الفرج
غروب ِ جمعه قلم گریه می کند انگار
افق شَوَد پر غم ، گریه می کند انگار
دوباره یار ِ سفر کرده روضه می خواند
به یاد ِ اهل ِ حرم گریه می کند انگار
اللهم عجل لولیک الفرج
یک هفته کارهای خودت را مرور کن
از کارهای خوب و بد ِ خود عبور کن
شرمندگی اجازه اگر داد از گناه
جمعه دعا و گریه برای ظهور کن
اللهم عجل لولیک الفرج