سرم به کار ِ خودم گرم می شود اغلب
هوس می آید و دل نرم می شود اغلب
غروب ِ جمعه که یادت به سینه می افتد
دل ِ سیاه پر از شرم می شود اغلب
اللهم عجل لولیک الفرج
سرم به کار ِ خودم گرم می شود اغلب
هوس می آید و دل نرم می شود اغلب
غروب ِ جمعه که یادت به سینه می افتد
دل ِ سیاه پر از شرم می شود اغلب
اللهم عجل لولیک الفرج
غروب جمعه رسیده چه اضطراب بدی
دوباره دیده ام این جمعه هم چه خواب بدی
تمام روز به این جمله فکر خواهم کرد
تو را ندیده بمیرم؟عجب عذاب بدی
اللهم عجل لولیک الفرج
هوای شهر آلوده ، دل آلوده ، کجایی؟
دوباره روزِ جمعه ، سعی بیهوده ، کجایی؟
عزیزِ فاطمه! شرمنده از بارِ گناهانم
دلم تنها به یادت جمعه ها بوده ، کجایی؟
اللهم عجل لولیک الفرج
غم واژه کوچکی است هنگامِ غروب
از اشک پر است جمعه ها جام ِ غروب
ما منتظرانِ عصرِ غیبت هستیم
هر جمعه نشسته ایم بر بامِ غروب
اللهم عجل لولیک الفرج
با آرزوی دیدن ِ روی تو دلخوشم
باشم گدا همیشه به کوی تو دلخوشم
هر جمعه با خیال ِ صدایت امیدوار
با حسرت ِ شنیدن ِ بوی تو دلخوشم
اللهم عجل لولیک الفرج