هوا آلوده شهر آلوده دل در سینه آلوده
زبان و دست و چشم و گوش و روح از کینه آلوده
صدایت میزنم اما خودم میدانم این دیده
تو را هرگز نمیبیند در این آدینه آلوده
اللهم عجل لولیک الفرج
هوا آلوده شهر آلوده دل در سینه آلوده
زبان و دست و چشم و گوش و روح از کینه آلوده
صدایت میزنم اما خودم میدانم این دیده
تو را هرگز نمیبیند در این آدینه آلوده
اللهم عجل لولیک الفرج
از انتظار ، مدعیِ تو کلافه شد
در چشمِ خلق فکرِ ظهورت خرافه شد
در انتظارِ روی تو یا ایالعزیز
این جمعه هم به جمعه قبلی اضافه شد
اللهم عجل لولیک الفرج
تو آخرین محمدِ این خانواده ای
این انتظار را تو به ما یاد داده ای
بعد از هزار و چهارصدوچند سال تو
بهرِ ظهور بیشتر از ما آماده ای
اللهم عجل لولیک الفرج
مدعی چند گره در دلِ کورت مانده
چِقَدَر عمر به پایانِ قصورت مانده
جز تو امید نداریم بگو آقاجان
چند تا جمعه دیگر به ظهورت مانده
اللهم عجل لولیک الفرج
بیزارم از چشم انتظاری های بیهوده
از این دورویی ها، از این سیمای بیهوده
از صبح تا شب در پیِ کارِ خودم هستم
دنیای بی تو میشود دنیای بیهوده ...
اللهم عجل لولیک الفرج