باران رسید و باز دلم بی هوا گرفت
تنگِ غروبِ جمعه سراغِ تو را گرفت
با هم دعا کنیم در این وقتِ استجاب
شاید خدا بخواهد و شاید دعا گرفت
اللهم عجل لولیک الفرج
باران رسید و باز دلم بی هوا گرفت
تنگِ غروبِ جمعه سراغِ تو را گرفت
با هم دعا کنیم در این وقتِ استجاب
شاید خدا بخواهد و شاید دعا گرفت
اللهم عجل لولیک الفرج
تا به دستِ دیگران چشمانِ خود را دوختیم
با غم و اندوه و حسرت ساختیم و سوختیم
میرسد آخر کسی که چاره ها در دستِ اوست
در گذارِ جمعه ها ما صبر را آموختیم ...
خاک بر صورتِ خورشید بپاشید چه باک
کم مگر می شود از جلوه خورشید چه باک
می رسد وارثِ احمد به همین زودی ها
کافران باز پی مسخره باشید چه باک
اللهم عجل لولیک الفرج
ما گرفتارِ بلائیم خدایا تو بگو درمان کو؟
خشکسالی شده در مزرعه ی ما تو بگو باران کو؟
عصرِ جمعه است به ما حق بده دلتنگ شویم
بعدِ دو ماه عزا یابن الحسن مزدِ عزاداران کو؟
اللهم عجل لولیک الفرج
از غصه دلش شکسته مادر
در راهِ پسر نشسته مادر
حالا که حسن حرم ندارد
هر چه حرم است بسته مادر
اللهم عجل لولیک الفرج