دلنوشته های مهدوی

از سفره تو بهره نبردم‌ تمام شد
با هر گناه توشه عمرم حرام‌ شد
این جمعه هم گذشت ولی تو نیامدی
حسرت دوباره سهم دلم از امام شد

اللهم عجل لولیک الفرج

فرصت تمام؛ ماهِ خدا رو به آخر است
چشمانِ میهمان دمِ رفتن به این در است
یا ایهاالعزیز در این جمعه ای که رفت
افطار با دعای ظهورِ تو بهتر است

اللهم عجل لولیک الفرج

این روزها که روزه ام انگار بهترم 
هر چند فیضِ روزه کامل نمی برم
بعد از دعای برای فرج موقعِ اذان
افطار کرده قبلِ لبم دیده ترم ...

اللهم عجل لولیک الفرج

ما را رها نکن که گرفتار می شویم
چون غصه بینِ سینه تلمبار می شویم
آقا قرار بود که زینت شویم ما
اما ببخش باعثِ آزار می شویم

اللهم عجل لولیک الفرج

مهمان نوازی کردی و درهم خریدی بنده را
رسوا نکردی باز هم این بنده ی شرمنده را
یک جمعه از ماهِ خدا گفتند می آید ولی
شاید نبینم ای خدا من جمعه ی آینده را ...

اللهم عجل لولیک الفرج