دلنوشته های مهدوی

این روزها دوباره تنم جامه عزاست
تنها شباهتی که میانِ من و شماست
آقا به اشکِ دیده دلم را جلا بده
چشمِ امیدِ منتظران سوی کربلاست

اللهم عجل لولیک الفرج 

برای آمدنت راهِ چاره پیدا کن
تو از ظهور،گره های کور را وا کن
امید نیست به ما منتظرنماها پس
عزیزِ فاطمه فکری به حالِ ماها کن

اللهم عجل لولیک الفرج 

عمرِ بدونِ روی تو، عمری تلف شده است
بی انتظار،زندگی ام بی هدف شده است
این جمعه با دعای ظهورت گلِ غدیر
دل راهی دیارِ امیرِ نجف شده است

اللهم عجل لولیک الفرج 

باید که کنم دل را در راهِ تو قربانی 
عمریست که در دست نفسم شده زندانی
تو منتظرم هستی آنگونه که می دانم
من منتظرت هستم آنگونه که می دانی

اللهم عجل لولیک الفرج 

گاهی نمیشود که به دل اعتماد کرد
لعنت به نفس با خودِ من هم عناد کرد
جمعه به جمعه بارِ گناهانِ بیشمار
دردِ فراقِ گلِ زهرا را زیاد کرد ...

اللهم عجل لولیک الفرج