الا تو ای عرفه بشنو این کلام مرا
فغان و گریه و آه و غم مدام مرا
اگر به خال سیاهش نگاه تو افتاد
رسان به یار سفرکرده ام سلام مرا
اللهم عجل لولیک الفرج
الا تو ای عرفه بشنو این کلام مرا
فغان و گریه و آه و غم مدام مرا
اگر به خال سیاهش نگاه تو افتاد
رسان به یار سفرکرده ام سلام مرا
اللهم عجل لولیک الفرج
الا دلتنگی ای تو یاور ِ من
الا ای همدم ِ چشم ِ ترِ من
تو را هر جمعه دارم بین ِ سینه
بیا و دست بردار از سر ِ من
اللهم عجل لولیک الفرج
دوباره جمعه شد و تو مخاطب شعرم
دوباره می چکد اسم تو از لب شعرم
غروب و جمعه و دلتنگی و امید ظهور
چقدر با تو قشنگ است این شب شعرم
اللهم عجل لولیک الفرج
هر که از مملکت عشق تو بیرون برود
شود آواره عالم ز برت چون برود
صبح هر جمعه به لیلای زمان می گویم
کی به دیدار گل روی تو مجنون برود
اللهم عجل لولیک الفرج
جمعه رسید و دلِ پر غم شکست
بغضِ فرو خورده ی عالم شکست
تنگِ غروب است و هوا سرخ شد
کاسه ی چشمِ دلِ تنگم شکست
اللهم عجل الولیک الفرج